خسته جان آریاپناهی آدمک

ساخت وبلاگ

شب است و خسته جان من ره سحر نمی برد

که عمر بی ثمر مرا به تن خبر نمی برد

به هر دری زدم نشد که وا شود به روی من

وگر به در زدن نشد به کوبه در نمی برد

سراب خسته را خراب به سوی برکه ای شراب

نه در نگه حقیقتی به چشم تر نمی برد

به یاد آن دمی که من به راز خود چه می برم

مرا نمانده است دمی که در به در نمی برد

بهانه ی نفس تویی که غیر آن به تن غمی

گرا مرا به خوش کنی ز دیده تر نمی برد

دمک روی به زاری و کنی به خود جفا ز پیش

پس از رسای چون وصال مرا ضرر نمی برد

وبلاگ اندیشه نو...
ما را در سایت وبلاگ اندیشه نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hadi1339a بازدید : 146 تاريخ : دوشنبه 19 اسفند 1398 ساعت: 5:50