محبوس آدمک آریاپناهی

ساخت وبلاگ

باشد مرا محبوس بند پرواز من ناید روا!

زین عزلت تنهایی ام در هر نفس تا انتها!

دردی زند در سر چنان کز آتش پنهان آن!

آید غزل سودای دل بیند ولی باشد رها!

میلی دگر از منظر خورشید تابیدن مباد!

احوال آثارم چنین باشد وخیم چون مبتلا!

سر می دهد حاکی از آن چون محفل در آسمان!

کز روی صورت محفلی در جمع آن باشد مرا!

یارا خوشا بر دامنی کز گلشنی گل چیدنی!

دستی نوازش بر رخت با بودنی بی انتها!

ای آدمک صورتگرت دستی نخواهد ناتوان!

کز حال خود بی جا شوم وقتی شنیدم نامه را!

وبلاگ اندیشه نو...
ما را در سایت وبلاگ اندیشه نو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hadi1339a بازدید : 124 تاريخ : چهارشنبه 8 بهمن 1399 ساعت: 17:03