نه انتها رسد شبم به کنج و وهم دیگران
که در زمان بریده ام مثال مرگ بی گمان
مرا نگاه خیره ی غریبه ها گران رسد
که در هوای بی کسی به جان نمانده ام امان
منم اسیر بی کسی که بگذرد ز کوچه ها
نه ترس من ز مردن و ز داد عدل این و آن
هوا بسی سیه شده فضا به رنگ خون جان
در این سرای پر خطر کجا روم که در توان
مرا نتیجه ای بود برای قصه هایتان
خلاف آب گر روی نگاه کن به آسمان
وبلاگ اندیشه نو...برچسب : نویسنده : hadi1339a بازدید : 152