هوایت کرده ام زیبا تو را دلبستگی دارم
که از دوری بیافتادم به کنجی تا بدان زارم
دلا ای دل عجب بردی مرا آن سو که می رفتش
و رفت و دیدمش اما شدم چون بنده ای خارم
سرم از روی دلبر چون کشاند مهر واقف را
که مهری را روا دارد و من در آرزو یارم
تنم در تب چنان سوزد ولی کو مرحمی بر دل
که این را گویم از شهرم به حیوانان بازارم
دمک گمراه در راهی که می چرخد زمان گاهی
وزان چرخش نکو گردد تو را چون زندگی کارم
وبلاگ اندیشه نو...برچسب : نویسنده : hadi1339a بازدید : 118